English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 270 (8076 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
go into U شرکت کردن در
take a hand at U شرکت کردن در
to play at U شرکت کردن در
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
join U شرکت کردن در پیوستن
joined U شرکت کردن در پیوستن
joins U شرکت کردن در پیوستن
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
subscribe U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribes U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing U تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
partake U شرکت کردن
partake U شرکت کردن شریک شدن در
partaken U شرکت کردن
partaken U شرکت کردن شریک شدن در
partakes U شرکت کردن
partakes U شرکت کردن شریک شدن در
partaking U شرکت کردن
partaking U شرکت کردن شریک شدن در
participation U شرکت کردن
participate U شرکت کردن سهیم شدن
participate U شرکت کردن
participated U شرکت کردن سهیم شدن
participated U شرکت کردن
participates U شرکت کردن سهیم شدن
participates U شرکت کردن
stand in U شرکت کردن
stand-in U شرکت کردن
stand-ins U شرکت کردن
contribute U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contribute U شرکت کردن
contributed U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributed U شرکت کردن
contributes U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributes U شرکت کردن
contributing U شرکت کردن در همکاری وکمک کردن
contributing U شرکت کردن
partook U شرکت کردن
conspire U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspired U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspires U درنقشه خیانت شرکت کردن
conspiring U درنقشه خیانت شرکت کردن
introduce U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduced U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introduces U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
introducing U بدن خط رات امنیتی مربوطه برای عمومی کردن اطلاعات یا اتصال شرکت به یک شبکه عمومی
enter into partnership with someone U شرکت کردن شراکت کردن
intercommon U باهم شرکت کردن
play off U درمسابقه حذفی شرکت کردن وابسته به مسابقات حذفی مسابقه حدفی
sit for an examination U در امتحانی شرکت کردن
take part U مداخله کردن شرکت کردن
take part U دخالت یا شرکت کردن
to a oneself in U شرکت کردن یاشریک شدن
to enter into p with another U باکسی شرکت کردن
to go a mumming U در دسته نقاب پوشان و لال بازان شرکت کردن
to go on a picnic U بگردش دسته جمعی رفتن درسوردانگی شرکت کردن
to ride a race U در اسب دوانی شرکت کردن
to row a race U در مسبابقه کرجی رانی شرکت کردن
to subscribe to a charity U در دادن اعانهای شرکت کردن
totake parts in something U در چیزی شرکت یادخالت کردن
To sit for an examination. U درامتحان شرکت کردن
go in for <idiom> U شرکت کردن در،تصمیم گیری برای انجام کاری
see to (something) <idiom> U شرکت کردن یا کاری را انجام دادن
to call a meeting of the board of directors U برای شرکت در جلسه هیئت مدیره احضار کردن
to undergo training U در یک دوره آموزشی شرکت کردن
to move one's operation offshore U شرکت خود را به خارج [از کشور] منتقل کردن
to bar somebody from a competition U شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
to empower somebody to participate U به کسی اجازه شرکت کردن دادن
Other Matches
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
enterprises U شرکت
businesses U شرکت
business U شرکت
partnerships U شرکت
handing U شرکت
EIS U ول شرکت
associations U شرکت
fellowsh U شرکت
concern U شرکت
association U شرکت
enterprise U شرکت
hand U شرکت
partnership U شرکت
corporation U شرکت
corporations U شرکت
contributions U شرکت
firm U شرکت
houses U شرکت
consociation U شرکت
contribution U شرکت
incorporation U شرکت
company U شرکت
cahoot U شرکت
concerns U شرکت
firmer U شرکت
house U شرکت
participation U شرکت
firms U شرکت
housed U شرکت
firmest U شرکت
companies U شرکت
commercial firm U شرکت تجارتی
airlines U شرکت هواپیمایی
airline U شرکت هواپیمایی
civil partnership U شرکت مدنی
winding up U انحلال شرکت
principals U شرکت اصلی
entrepreneurs U موسس شرکت
entrepreneur U موسس شرکت
commercial company U شرکت تجاری
principal U شرکت اصلی
champerty U شرکت در دعوا
voluntary partnership U شرکت اختیاری
general partnership U شرکت تضامنی
affiliated company U شرکت وابسته
giant corporation U شرکت بزرگ
branch of a company U شعبه شرکت
certificate of incorporation U شرکت نامه
managers U یس بخش در شرکت
liquidation U تصفیه شرکت
manager U یس بخش در شرکت
businesses U شرکت تجاری
partnership U شرکت تضامنی
cooperative society U شرکت تعاونی
mutual company U شرکت تعاونی
dissolution of a company U انحلال شرکت
winding up of a company U انحلال شرکت
dissolution of partner ship U فسخ شرکت
doctor to the company U پزشک شرکت
participating U شرکت کننده
cooperative company U شرکت تعاونی
cooperative U شرکت تعاونی
to sit out U شرکت نداشتن در
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
trading company U شرکت تجارتی
partnerships U شرکت تضامنی
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
founder U موسس شرکت
foundered U موسس شرکت
foundering U موسس شرکت
sit in on <idiom> U شرکت درجلسه
unlimited liability company U شرکت تضامنی
datapro U یک شرکت تحقیقاتی
acting company U شرکت عامل
founders U موسس شرکت
corporativism U شرکت گرایی
corporately U بصورت شرکت
aiding and abetting U شرکت در جرم
contributor U شرکت کننده
contributors U شرکت کننده
articles of assosiation U اساسنامه شرکت
compulsory partnership U شرکت قهری
employer's liability insurance company U شرکت بیمه
artieles of association U شرکت ناور
associated company U شرکت وابسته
associative U شرکت پذیر
associativity U شرکت پذیری
company union U اتحادیه شرکت
company secretary U منشی شرکت
company seal U مهر شرکت
company network U شبکه شرکت
company law U قوانین شرکت
article of association U اساسنامه شرکت
article of a company U اساسنامه شرکت
invalidation of company U بطلان شرکت
economic unit U خانوار شرکت
electric company U شرکت برق
corporatism U شرکت گرایی
C.O U مخفف شرکت
business U شرکت تجاری
proprietary company U شرکت خصوصی
subsidiary company U شرکت فرعی
memorandom of association U اساسنامه شرکت
memorandum of association U اساسنامه شرکت
a stand-alone company U یک شرکت مستقل
equity U حق صاحبان شرکت
equities U حق صاحبان شرکت
microsoft corporation U شرکت مایکروسافت
assists U شرکت جستن
stock company U شرکت سهامی
ncr corporation U شرکت NCR
sit out U شرکت نداشتن در
proportional liability partnership U شرکت نسبی
tandy corporation U شرکت Tandy
private corporation U شرکت خصوصی
private company U شرکت خصوصی
shipping agent U شرکت حمل
corporation U شرکت سهامی
shipping company U شرکت کشتیرانی
participative U شرکت کننده
participable U شرکت بردار
participable U شرکت کردنی
assisting U شرکت جستن
parcenary U شرکت در ارث
parcenary U شرکت مشاع
parent company U شرکت مادر
parent company U شرکت اصلی
societies U شرکت کمیته
assist U شرکت جستن
unity U وحدت شرکت
subsidiaries U شرکت تابعه
subsidiary U شرکت تابعه
assisted U شرکت جستن
share [in] U شرکت [سهم] [در]
society U شرکت کمیته
joint-stock companies U شرکت سهامی
private enterprise U شرکت خصوصی
joint stock company U شرکت سهامی
joint stock U شرکت سهامی
inveluntary partnership U شرکت قهری
participation U شرکت در جرم
accession U شرکت در مالکیت
holding company U شرکت مالک
entry U شرکت کننده
participant U شرکت کننده
pall bearer U شرکت میکند
holding company U شرکت مرکزی
participants U شرکت کننده
joint-stock company U شرکت سهامی
insurance company U شرکت بیمه
house flag U پرچم شرکت
corporations U شرکت سهامی
intel corporation U شرکت اینتل
complicity U شرکت در جرم
liquidation [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
take part in <idiom> U درچیزی شرکت داشتن
holding company U شرکت صاحب سهم
chairman of the board [of directors/managers] U مدیر عامل [شرکت]
president of the board [ American E] U مدیر عامل [شرکت]
chief executive officer [CEO] [American E] U مدیر عامل [شرکت]
computer serrices company U شرکت خدمات کامپیوتری
liquidators U متصدی امورتصفیه شرکت
liquidator U متصدی امورتصفیه شرکت
general meeting U مجمع عمومی شرکت
associative memory U حافظه شرکت پذیر
nonresident U بدون شرکت در جلسات
realisation [British E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
standard oil company U شرکت نفت استاندارد
associative law U قانون شرکت پذیری
to solicit an office U درخواست ازیک شرکت
management group U ائتلاف چند شرکت
participant observer U مشاهده گر شرکت کننده
playing U شرکت درمسابقه انفرادی
plays U شرکت درمسابقه انفرادی
realization [American E] [of something] U تصفیه شرکت [اقتصاد]
outwork U سفارش به خارج از شرکت
software company U شرکت نرم افزاری
corporate U بصورت شرکت درامده
consumers cooperative company U شرکت تعاونی مصرف
corporate profit U سود شرکت سهامی
registered office U اقامتگاه قانونی شرکت
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1They decided to buy the company outright.
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com